۵ ماهگی

۵ ماهگیتون مبارک کوچولوهای نازم


                           


امشب با یک کیک خوشمزه رفتیم خونه یکی از دوستامون تا ورود به ماه ششم زندگیتون رو جشن بگیریم. خیلی هم خوش گذشت.


۵ ماه گذشت از اون اولین لحظه و اولین دیدار و چه زود گذشت...


عاشقتونم عاشقتونم عاشقتونم.


ستاره قشنگم تا حالا یاد گرفتی اگه چیزی جلوت بگیریم دستت رو دراز کنی و بگیریش.

با قدرت روی پاهات می ایستی.


1ماهه که شروع به غلتیدن کردی و الآن دیگه این کار رو بصورت کاملا حرفه ای انجام میدی و دمر که شدی سرت رو بالا میگیری و با دقت به دور و بر نگاه میکنی.


بخاطر ریفلاکس شدید مجبوریم همیشه پیش بند یا دستمال دور گردنت ببندیم.  الآن ۲-۳ هفته است که با تمام قدرت پیش بندت رو میگیری و میکشی و اونقدر این کار رو تکرار میکنی تا گره باز بشه و از دور گردنت جدا بشه.


علاقه عجیب به تلویزیون داری و در هر حالتی که باشی سرت رو به طرفش میچرخونی.


وقتی بهت نگاه میکنم بدون اینکه حرفی بزنم کلی ذوق میکنی و بلند بلند میخندی و حرف میزنی.


خیلی موز دوست داری و هروقت میگیرم جلوی دهنت با ولع مشغول مکیدن میشی و اگه بهت ندم عصبانی میشی و جیغ میزنی.

                                                                  ***

سجاد نازنینم ارتباط عاطفی شدید با مامان برقرار میکنی و هروقت بهت نگاه میکنم و چشمت بهم میفته لبخند میزنی و شروع به صحبت میکنی.(نگاههای قشنگت از همون موقع تولد معنی دار و واضح بود)


بعضی وقتا اینقدر واضح ولی نامشخص حرف میزنی که هرکی بشنوه ناخودآگاه میپرسه: سجاد چی گفت؟


همیشه مشغول بررسی دقیق دستای کوچولوت هستی و بقول دایی میخوای ببینی همه انگشتهات سرجاشه!


خیلی حساسی و اگه آهنگ غمگین بشنوی کلی گریه میکنی. اگه صدای ترسناک هم بشنوی همینطور.


وقتی پستونک تو دهنت میذارم دستت رو میندازی دور حلقه اش و از دهنت بیرون میاری؛ میگیری بالا و خوب تماشا میکنی و بعد دستت رو میاری پایین و دهنت رو باز میکنی تا دوباره بخوریش که البته بعضی وقتا هم موفق میشی.

***********************


هیچ کدومتون نمیذارین ۲ دقیقه پتو روتون بمونه و شب تا صبح هرچی بیدار میشم میبینم اثری از پتو نیست!


وقتی به هم نگاه میکنین و روبروی هم قرار میگیرین اول دقیق به هم خیره میشین و بعد از ته دل میخندین و شروع به صحبت میکنین.(خیییییییییلی صحنه قشنگیه).


۲ هفته پیش داشتم تلفن میزدم و چون اشغال بود گذاشتم رو اسپیکر و مشغول گرفتن شماره شدم. هردوتون چنان با هیجان به گوشی تو دستم  خیره شده بودین و به بوقش گوش میدادین و هیچ صدایی ازتون شنیده نمیشد که مجبور شدم بخورمتون!

*******************************


پارسال این موقع ها بود که تازه فهمیدیم داریم مامان بابا میشیم؛ چه لذتبخش بود و چه هیجان انگیز.

اما هنوز نمیدونستیم باید دوبرابر ذوق کنیم. واییییییییییی از روزی که فهمیدیم دوتا جوجه داریم. نمیدونستیم خوشحال بشیم یا نگران؟ آیا همه چی به خوبی پیش میره؟ نکنه اتفاقی بیفته؟ آیا بدن من قدرت تحمل و به ثمر رسوندن ۲ تا جوجه رو داره؟ و هزاران آیا و اگر دیگه که آغاز دل نگرانیهای هر پدر و مادریه.

الآن همه اونا تموم شده و ما با وجودتون و با نفسهاتون زندگی میکنیم.


این رو هم بدونید همیشه و در هر حال بابا بهترین و مطمئن ترین آرامش دهنده برای من بود و میدونم اگه نبود من قدرت تحمل خیلی از سختیهای دوران بارداری و حتی قبل و بعدش رو نداشتم. من عاشقشم و از شما هم میخوام عاشقانه دوستش داشته باشید و بهش احترام بذارید.همونطور که الآن بابا شماها رو تا حد پرستش دوست داره و بهترین کمک من برای بزرگ کردن شماهاست.



یا حسین


بدون شرح...


زمستان

امروز اولین روز زمستون بود. و چشمهای نازنینتون اولین زمستون عمرتون رو تماشا کرد.

یک فصل کامل رو با هم و در کنار هم سپری کردیم و من عاشق تر از پیشم. امیدوارم همیشه شاد و سرحال باشید و خدای مهربون سالها و فصلها و ماهها و هفته ها و روزهامون رو با هم و برای هم نگه داره. آمین


با هم به مسافرت رفتیم و البته این سومین سفرمون بود. خیییییییییییلی خوش گذشت هم به ما و هم به شما جوجه های ناز نازی. اینو به این خاطر میگم که از وقتی برگشتیم دلتنگی میکنید و هی نق میزنید (البته بیشتر آقا سجاد). خاله ها و دایی و مامان جون و بابا جون هم که کلی باهاتون حال کردند. 


27 آذر هم که تولد بابا بود و عید غدیر، که با پختن یک کیک خوشگل و خوشمزه جشن گرفتیم.


(تولدت مبارک همسر نازنینم. همیشه و در هر حال دوستت دارم و به وجودت و به داشتنت افتخار میکنم.)


مهمونی قرض الحسنه فامیلی هم بود که به یمن پاقدم خوشتون توی این دوره اسم ما اولین قرعه ای بود که دراومد و همه خونه باباجون جمع شدن و حسابی خوش گذروندیم.

راستی کسانی که شما رو بعد از 2 ماه میدیدند با هم اشتباه گرفتند و سجاد رو گفتند ستاره... آخه هزار ماشالله واسه خودت آقایی شدی و داری از خواهرت جلو میزنی و ستاره خانوم گلم عین یک عروسک کوچولو با ظرافت هر چه تمام تر داره رشد میکنه.

خودم فداتون میشم.


دوستتون دارم عاشقانه و تک تک نفس ها و تمام لحظه ها و همه وجودم متعلق به شماست.