و ... پایان ۶ ماهگی

مبارک باشه کوچولوهای نازم...

امروز دقیقا ۶ ماه گذشت از جمعه ۲۵ مرداد تا جمعه ۲۵ بهمن...


۶ ماهه که همه لذتهای دنیا رو با شما میچشیم و همه عشقهای هستی رو با شما تجربه میکنیم.

۶ ماهه که لحظه لحظه بزرگ شدنتون رو به تماشا نشستیم و ذره ذره زحمت پدر و مادرهامون رو درک کردیم.


از لحظه بدنیا اومدنتون تا حالا اونقدر تغییر کردین که باور کردنی نیست...

الآن دیگه خیلی چیزا رو میفهمید و درک میکنید:

مثل وقتی کاغذی رو دست ستاره دادم. بهش نگاه میکرد و بعد از اینکه ازش گرفتم و توی مشتم که باز و بسته میکردم هی صدا میداد اونم شروع کرد به باز و بسته کردن مشتش تا صدای کاغذ رو در بیاره.. قرررررررررررربونت برم مادر.

یا وقتی از پیش سجاد میرم و شروع میکنه به گریه کردن و غر زدن که دوباره بیام پیشش. عشششششششششق مامان

ستاره مامان دیگه میتونه خودش بشینه و سجاد گلم شروع به غلتیدن کرده و روی پاهاش می ایسته.

غذای کمکی رو شروع کردم و الآن دیگه با لذت میخورید هرچند اوایل خیلی خوشتون نمیومد و با اکراه میخوردین و بیشترش رو بیرون میریختین.

فردا هم باید واکسن بزنید که امیدوارم مثل همیشه مقاوم و شجاع باشین.


الآن اصفهان و خونه باباجون هستیم. براتون تولد گرفتیم و خیییییییییییلی هم خوش گذشت.

این هم یک عکس از دسته گلهای مامان و کیکی که با همه عشقم براتون پختم. یک پیش بند که از این به بعد قراره ببندین و غذاهای خوشمزه بخورین.

فدااااااااااااااااتون بشم الهی...


 

 

خاله ماهی نوشت: 

جوجه های خوشگل ببینین مامانتون چه کیک خوشگلی براتون پخته:  

 

 

هرچی بهش گفتیم بذار می ریم از بیرون می گیریم گفت می خوام خودم براشون درست کنم. 

برای اینکه بتونه روی کیک رو براتون خوشگل کنه٬ تا ساعت یک و نیم بامداد داشت توی آشپزخونه می چرخید و کیف می کرد! اصلا هم متوجه خستگی نمیشد. 

خیلی قدر مامانتونو بدونین جوجه های نازنازی. 

 

واکسن نوشت: 

 

امروز ۲۶ بهمن ۸۷ رفتین با مامانی و مامان واکسن زدین. 

دوتا واکسن روی پاهای فسقلی نازتون. 

سجاد خاله بیشتر از ستاره بی قراری می کنه. ستاره ی خاله الان داره می خنده و با اسباب بازیهاش بازی می کنه. 

اما سجاد با یه آهنگ محزونی ناله می کنه و دل هممون براش ضعف می ره. 

اما در عوض خوشحالیم که صحیح و سلامت دارین رشد می کنین عقشولی های خاله! 

شکلک گذارون: 

 اثر شنگول ترین خاله ی دنیا : خاله ماهی فداتون شه!

نظرات 6 + ارسال نظر
she شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:03 ق.ظ http://tavahom1.blogsky.com

وایییییییییییییییی نازی
دو قلوهاااااااا
خدا نگه شون داره واسه تون
شش ماهگیشون مبارک باشه
امیدوارم یه آینده ی قشنگ منتظر این دو تا کوچولو باشه

f_m شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:47 ب.ظ

سلام
وبلاگ خییلی قشنگی براشون ساختی
من همیشه یک سری بهش می زنم.
خدا کوچلوهاتو برات نگه داره
کیک تولدشون واقعا قشنگ بود
f_m

ماهی خانوم شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ب.ظ

بخورررررررررررررررررررررررررررررررررممممممممم!!!
الهی قربونتون برم ممممممممممممممممممممممن!

آیدا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:10 ق.ظ http://ayneh68.blogsky.com

سلامم
ماشالا خیلی نازن نینیاتون ..
به ماهی هم گفتم گریه ام گرفت از این عشق مادری ... خدا نگهشون داره براتون ..

مامان تیستو جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:00 ب.ظ

ای بابا ...خوب رفتید لنگر انداختید ها!نمیگید ما دلمون براتون تنگ میشه مخصوصا وقتی که زنگ میزنیم و موبایل انتن نمیده و اس ام اسها هم نمیرسه بهتون!!

خدا رو شکر که همه تون خوبید. منتظرتون هستیم

مامان هومن دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:20 ق.ظ

وای وای وای از این واکسن نگو که از الان دلم داره می لرزه واسه نق نق های هومن!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد