یک روز مامان و جوجه ها

سلام جوجه های قشنگم!

   میدونم خیلی زود این روزها سپری میشه. روزهایی که من لبریز از عشقم و شما سرشار از زندگی. میدونم از این لحظه تا ۱۰ سال یا ۲۰ سال دیگه فقط چشم بر هم زدنی فاصله است. این رو بارها و بارها تجربه کردم.

   وقتی دانش آموز دبیرستان بودم اول سال تحصیلی وسط و آخر کتاب این جمله رو مینوشتم: «کی بشه به اینجا برسیم». یک روز که کتابم دست معلمم بود این جمله رو دید و گفت: زندگی خیلی بیشتر از اونچه فکر میکنی سرعت داره. الآن ۱۰-۱۵ سال از اون روزها میگذره و... 


دوست دارم هر از گاهی لحظاتمون رو ثبت کنم تا یک روز با هم بر این خاطرات مروری کنیم و لذت ببریم.


از ۲ ماه پیش تقریبا روزهامون و شبهامون اینگونه سپری میشه:


صبح ساعت ۱۰ از خواب بیدار میشین و کارتون تماشا میکنین. بین ساعت ۱۰:۵ تا ۱۱ یا نون و پنیر و چای میخورین یا سرلاک و با اسباب بازیهاتون مشغول بازی میشین و هروقت هم که چشمتون به هم میفته کلی ذوق میکنین و بلند بلند میخندین و دستتون رو بطرف هم دراز میکنین. بعضی وقتها هم ۳ تایی با هم بازی میکنیم.

بین ساعت ۱۲ تا ۱۲:۵ شیر میخورین و میخوابین تا ساعت ۲.

ساعت ۲:۵ غذا میخورین(سوپ. خوراک سبزیجات یا برنج پخته شده در آب گوشت و له شده) و شروع به بازی میکنیم. ساعت ۴ بابا از اداره میاد که کلی با دیدنش خوشحالی میکنین و بابا هم حسابی باهاتون بازی میکنه و کشتی میگیره و قهقهه تون رو درمیاره. بعدش هم شیر میخورین و دوباره یه چرت کوچولو میزنین. وقتی هم بیدار میشین عصرانه میخورین که یا بیسکوییت با شیر هست یا حریره بادوم + آب میوه. 

ساعت ۸ یک وعده دیگه شیر میخورین و ساعت ۹/۵ سوپ یا حریره بادوم.

ساعت ۱۲(۲۴) یا ۱۲/۵ هم آخرین وعده شیرتون که معمولا۱۸۰ تا ۲۴۰ سی سی هست نوش جان کرده میخوابین تا ۱۰ صبح روز بعد که البته ساعت ۶ صبح هم بدون اینکه کامل بیدار بشین شیر میخورین و باز میخوابین.


این هم چند تا عکس از دو عشق کوچولو:


                                           ۲۷ اسفند. درحال رفتن به سفر



۶ فروردین.بازگشت از سفر(فرودگاه مهرآباد)



                                         آقا سجاد در تعطیلات نوروزی


                                             ستاره خانم در تعطیلات نوروزی 
نظرات 10 + ارسال نظر
رسول رضایی دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 07:39 ق.ظ http://rasulrezaie.blogfa.com

خیلی خوشگله وبلاگت... عالی عالی عالی... دلم واسه خواهر زاده ام ریحانه خیلی تنگید....

بهتون لینک دادم تا بتونم بیشتر به این جوجویی ها سر بزنم ...

دستتون درد نکنه!

کتایون دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:07 ب.ظ

به به 8 ماهگیتون مبارک خوشگلای خانومی. دلم براتون تنگیده بود اساسی.

ماهی خانوم سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ق.ظ http://mahinameh.blogsky.com

سلااااااااااااااام عشقای خالههههههههههههههههه
خوبییییییییییییییییییییین؟
الهی قربونتون برم مممممممممممممممن!
وای که دق کردم از دوریتون زودی زودی میام پیشتون گلهای نازم.
خانومی خیلی مخلصیم ها!
بوس بوس بوس

آیدا و ال آی چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:20 ب.ظ

عسلکا چه ماه شدین شما دو تا... بوس براتون

ماهی خانوم پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 ق.ظ

بچه ها مامانتو بازی ندین!:دی

ماهی خانوم یکشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 ب.ظ

بخورمتون!

محسن چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:20 ب.ظ

سلام

ماشالله چقدر ناز شدن اینا...
اسفند دود کنین براشون.

منم یه وبلاگ زدم!
سر بزنین خوشحلا میشم.

موفق باشید...

محسن چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:21 ب.ظ http://www.rahgozar62.blogfa.com

اسم وبلاگ یادم رفت تو کامنت قیلی!

محسن شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ب.ظ http://www.rahgozar62.blogfa.com

سلام

اگر من تازگی ها یه وبلاگ زدم.
اگه امکانش باشه که منو لینک کنین خوشحال میشم.
ممنونم.

ماهان و مامان جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:34 ق.ظ http://mahan87.persianblog.ir/

نه ماهگی جوجو هاتون مباااااااااااااااارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد