پایان 11 ماهگی

سلام نازدونه ها!
داریم میریم سفر. چقدر دلم میخواست تو اولین سفر به مشهد و زیارت امام رضا بابا هم همراهمون بود ولی حیف که...
نمیدونم شاید هم بیاد.
بابا جون و مامان جون و خاله ها اومدن پیشمون و امروز با هم میریم مشهد. ولی بابا بخاطر ماموریت خارج از کشور نمیتونه همراهیمون کنه.(البته شاید ماموریتش کنسل و به ما ملحق بشه)
این اولین سفرتون به مشهد هست و امیدوارم به هممون خوش بگذره.
________
پایان 11 ماه زندگی قشنگ و پر از معصومیت تون مبارک باشه نوگلای قشنگمون.
امیدواریم این معصومیت و صداقت همیشه پیشه راهتون و سرلوحه اعمالتون باشه.


          بنظر تو اینو واسه چی اینجا گذاشتن؟ یعنی میشه درش بیاریم؟!!

                     [ آهای!!! کوچولوهای شیطون! آخه شما چی کار به این کارا دارین؟ ]



          کی بود؟ کی بود؟...... من نبودم!!!

پیشرفتها

سلام
فداتون بشم من. اونقدر شیرین کاری یاد گرفتین که میترسم بگم و حق مطلب رو ادا نکنم.

آقا سجاد گلم! عشق کوچولوی مامان !
خیلی وقته که سینه خیز رفتنت به چهار دست و پای سریع تبدیل شده و حال میکنم وقتی بدو بدو از اینور به اونور میری.
دستت رو میگیری به میز و مبل و ...  و روی زانوهات بلند میشی.
دالی بازی رو یاد گرفتی و وقتی میخوابی و پتو روت میکشم هی میبری جلوی صورت و میاری پایین تا من بگم دالی.
غذا خوردنت بهتر شده و دیگه دهنت رو قفل نمیکنی.
هنوز همون 2 تا دندون پایین رو داری.
عاشق انبه و بستنی هستی. ولی همچنان از ماست خوشت نمیاد.
وقتی بغلت میکنیم و از در خونه میبریمت بیرون از ته دل جیغ میزنی و ازاینکه رفتی بیرون خوشحالی میکنی.

 تک ستاره آسمون دلم !
اونقدر قشنگ بوس میکنی که دل همه رو میبری. میگم ستاره مامان رو بوس کن. دهنت رو باز میکنی و میذاری رو صورتم.
صبح که از خواب بیدار میشین اولین کاری که میکنی میری بالای سر داداشی و بوسش میکنی. (تنها کسی که بدون اینکه من بگم بوس میکنی داداشیه) حالا دیگه اون هم یاد گرفته و وقتی بوسش میکنی بوست میکنه و با هم میخندین.
بای بای کردن رو هم یاد گرفتی تقریبا از یک ماه قبل.
وقتی یه تیکه پارچه میدم دستت با ذوق میکشی جلوی صورتت و میاری پایین و با داداشی دالی بازی میکنین و بلند بلند میخندین.
داری سعی میکنی حرف بزنی و این از صداهای معنی داری که ادا میکنی کاملا مشخصه.
خیلی خوب غذا میخوری و مامان از این بابت خیلی خوشحاله.
غیر از اون یک دندون پایین یکی هم بالا درآوردی.
_________
وقتی میگم "ساعت کو" برمیگردین و به ساعت نگاه میکنین و اگه خونه خودمون نباشیم روی دیوار دنبال میگردین.
جلوی آشپزخونه پشتی گذاشتم که نیاین داخل. دستتون رو بهش میگیرین و بلند میشین و تمام وقت با نگاه قشنگتون منو دنبال میکنین.
خواب شبتون مثل سابق راحت و با آرامشه و تا صبح بیدار نمیشین. (ازتون ممنونم که با این کار به مامان و بابا آرامش میدین)
***
مامان عاشقتونه،... عاشق