دودا

این یادداشت در تاریخ ۵/۸/۸۹ (2 سال و 2 ماهگی) نوشته شده :

 

سلام

چه مامان تنبلی! چه مامان بی فکری! یک وقت نکنه بیای سروقت وبلاگ و یکمی جوجه ها رو از احوالات این روزهاشون باخبر کنی؟؟؟ !!!


خب ببخشید معذرت میخوام. خیلی وقتم محدوده. تقریبا به هیچ کاری نمیرسم جز بدو بدو دنبال شما دوتا وروجک.

حالا زود بگم تا باز ...

جونم براتون بگه صحبت کردنتون که شده مثل بلبل! همه چی میگین و میدونید کلمات رو کجا استفاده کنید. همه کلمات رو هم صحیح میگید یعنی مثلا مثل مامانتون به تخم مرغ نمیگین گن گن گون گون !!!!

جمله هم میگید و بعضی وقتها کلی با هم صحبت میکنید. وقتی کارتون میبینید برای هم تعریف میکنید و قسمتهای جالبش رو به هم نشون میدید و کلی ذوق میکنید.

دعواهاتون زیاده ولی عاشقانه هاتون هم زیااااااد بعضی وقتها میشینید کنار هم و کلی باهم حال میکنین.

چند وقت پیش ستاره رو صندلی نشسته بود و سجاد بالای سرش ایستاده بود و هر 5 ثانیه 1 بار با دهن باز غرش میکرد و ستاره غش غش میخندید. بعد یهو سر ستاره خورد تو صورت سجاد. سجاد هم دستش رو گذاشت رو صورتش و گفت "خواهر اوف بو" خواهر اوف شدم بوس کن. بعد صورتش رو برد جلو و ستاره هم یک بوس خوشمزه بهش تحویل داد. الهی قربونتون برم مامان جونیا 

از 1 تا 5 رو کاملا یاد گرفتید. و 2 رو کاربردی بلدید. مثلا وقتی 2 تا لیوان آب میدم بهتون یا 2 تا بشقاب غذا میارم هی میگین "مامان دو دا" . یا وقتی 2 تا کتاب یا 2 تا اسباب بازی بهتون میدم که درست مثل همه میگین مامان دو دا. البته اگه با هم تفاوت داشته باشه دیگه نمیگین. مثلا تو بشقابها غذای یک جور نباشه دیگه نمیگین دودا. 

 

...